مجدد به نام خدا
احتمال داشت که آخرین روز از ماه رمضان باشه. رؤیت هلال ماه بود که تعیین میکرد روز آخر هست یا نه. تیمی از بهترین رصدگران استان فارس، در شهری نزدیک شیراز به نام صدرا مستقر شدهبودند. برای عکاسی و تهیه گزارش تصویری به محل رصدشان رفتم و بعد از رؤیت هلال توسط این گروه و اتمام زمان رصد به سمت خانه حرکت کردم. هنوز هم البته معلوم نبود روز آخر ماه رمضان هست یا نه. نزدیک غروب بود و انتظار داشتم برای افطار در خانه باشم. آنجا هم برای افطار انتظارم را میکشیدند. اما به جای خانه سر از بیمارستان درآوردم! نتیجهی یک بیاحتیاطی ساده و غفلت لحظهای در رانندگی بود.
شد پای راستی که به شدت دچار کوفتگی و ضربدیدگی شده، و آرنج شکستهی دست راست و گذاشتن پلاتین در دست و خانهنشینی از روی ناچاری.
حالا درست دو ماه از آن روز میگذرد. دستم کاملا خوب نشده و پلاتینش هم هنوز مهمانم هست؛ وضع پا البته بهتره. و عکسهای گزارش استهلال ماه شوال هنوز جایی منتشر نشده.
فعلا برای تهیهی گزارش تصویری جدید، آمادگی ندارم. اما در این مدت عکاسیهای محدودی در خانه داشتهام.
دوباره برمیگردم؛
مجدد به نام خدا می گویم و بهامید خدا دوباره ادامه میدهم؛
انشاالله.
هر هفته صدقه بذارید. کاری که مادرم همیشه میکردند و من البته همیشه یادم میره! :)
شفاف سازی کنید تا بفهمند منظور از رانندگی همان موتور سواری است
رانندگی فقط موتور و ماشین (سبک و سنگین) رو شامل میشه. کنترل اسب و الاغ، و حتی کشتی و هواپیما رو که رانندگی نمیگن :)